محل تبلیغات شما

خط و آیت بسازم تار مویت
خدا آید به قصدی گفتگویت
ببخشد بر منی غافل که بودم
که بیند خود نشیند روبرویت
۱۳۹۸-۱۰-۱۱
بسازم دیر خود من قرص رویت
به صبح و شام من در جستجویت
معابد کافرم گویند کردم
مقدس سر زمین خویش کویت
۱۳۹۸-۱۰-۱۱
شبی انجام می دادی سما را
زبان وا کرده میگفتی خدا را
مرا از بندگانت حفظ گردان
به چادر جستجو دارد حیا را
۱۳۹۸-۱۰-۵
دلی تنگم هوایت کرده ای دوست
دعا پیشِ خدایت کرده ای دوست
سلامت دارد و هر جا که هستی
غم دنیا رهایت کرده ای دوست
۱۳۹۸-۱۰-۴
بیایی تا که دلدارت شوم من
دوبیتی خوان دربارت شوم من
همه عمرم سرایم عاشقانه
به جنگ دل وفادارت شوم من 
۱۳۹۸-۱۰-۱

که یلدا است یلدایی بخوانم
سرودی تلخ تنهایی بخوانم
برایم گر چه هر شب است یلدا
ندارم خواب لالایی بخوانم
۱۳۹۸-۹-۳۰
شراب آور شب هجران دراز است
دل غمگین ما را می نیاز است
شکستی نا جوان پیمان به پیمانه
بکن خود مست تا میخانه باز است
۱۳۹۸-۹-۳۰
که هجرت هر شبِ را کرده یلدا
شمارم ساعتی نوری به دنیا
رکوُردِ حضرتِ ایوب شکستم
نمی خواهی بیایی یار حالا
۱۳۹۸-۹-۳۰
شبِ یلدا چه می نازی درازی
چو آغازی زمستان را جوازی
نمی ترسی بر آن زلفی نگارم
درازی دلنوازی را ببازی
۱۳۹۸-۹-۲۹
نه بوُد یلدا شبِ اصلن مبارک
نه حافظ فال می آرد تبارک
زمستان آمدو سرد است، مردم
نه نان دارد نه گندم نیم چارک
۱۳۹۸-۹-۲۹
هزاران غم ز دل در سینه دارم
دل پر خون به رنگی خینه دارم
جفا دیدم ز چشم شوخ دلبر
لباسی پاره کهنه پینه دارم 
۱۳۹۸-۹-۲۶
بیا شادخت دردم را دوایی
علاج درد دل را تو شفایی
مکن امروز فردا دیدنم را
دل تنگِ مرا از غم رهایی
۱۳۹۸-۹-۲۵
پراز درد است دل عاشق کجایی
چنین بی مهر با دلبر چرایی
تمام روزگارش شام گشته است
به دیدارش اگر یک دم نیایی
۱۳۹۸-۹-۲۳

دو دستانت به دستم بسته بادا
نگاهت یار جان پیوسته بادا
دلی عاشق ز تاری موی باریک
بیازاری دلت بشکسته بادا
۱۳۹۸-۹-۲۰
بگیر دستی مرا جانان به دستت
نگاهم کن ز چشمی می پرستت
در این دنیا نماند عاقبت کس
بیا با بوسه ی ما کن تو مستت
۱۳۹۸-۹-۱۸
من از وی مست وی کز جام می مست
برفتم خانه اش میخانه پیوست
زدم در را که ساقی آمد و گفت
چه دربایست می دیوانه در بست
۱۳۹۸-۹-۱۸
فراق یار با ما کرد باری
سرم در دار بر دروازه شاری
برای آنکه مردم پند گیرت
تنم را بر صلیبی تاج خاری
۱۳۹۸-۹-۱۷
شبی در خرمنی مویش فتادم
کمان از تیر ابرویش فتادم
به خون غلطان به رنگی خال هندو
به دامی حلقه گیسویش فتادم
۱۳۹۸-۹-۱
خدا قسمت کند بوسیدنت را
ببویم باز عطری  گردنت را
زمستان آمد و از حاصل باغ
بچینم من اناری میهنت را
۱۳۹۸-۸-۲۹
بگویم راز دل را با لبت من
شکایت های خود را کز غمت من
خجالت میکشم از گفتنی این
تو بگذارم ببوسم جان تنت من
۱۳۹۸-۸-۲۴
نمی بخشم ترا من تا قیامت
به جو مردم کند من را ملامت
نگو ابرو بگوید خنجری تیز
گرفت از من دگر جانی سلامت
۱۳۹۸-۸-۲۲
مرا کشت است چشم آهو که دارد
سیه زلف و کمان ابرو که دارد
قیامت با خدا گویم که قاتل
نشانی خال چون هندو که دارد
۱۳۹۸-۸-۲۱
غمی دارم ز یارم یادگاری
دلی پر داغ چشم اشکباری
منم فرهاد شیرین است یارم
برای کشتنم جان تیشه داری
۱۳۹۸-۸-۱۴
کمان ابرو که ماه نو برآمد
به پشت بام چون ماتو برآمد
تمسخر وار روشن کرد شو ره
لباس خو دَ جان شی شو برآمد
۱۳۹۸-۸-۱۲
دو چشم آهوی یارم چون رمیده
ز مژگانش به من تیری رسیده
صبا آور تو مشک یار با خود
که هجرش جامه ای حکمت دریده
۱۳۹۸-۸-۴
ز یارم یادگاری این داغ دارم
دل خون چشمه ای در باغ دارم
به دیدارم میا جانان تو روزی
سری قبرم صدایی زاغ دارم
۱۳۹۸-۸-۳
غمی دارم ز یارم روزگاری
نشان این داغ در دل یادگاری
غمی هجرش بگو دنیا بداند
که خوب رویان ندارد سازگاری
۱۳۹۸/۸/۱
مترسک مزرعه این روزگارم
سر خرمن محافظ خوشه زارم
هدف دارم نه میمون ها خرابی
نگهبان کشت زاری استوارم
۱۳۹۸/۸/۱
لبانش طعم شیرینی عسل داشت
که بوسیدم دلش فکری بغل داشت
بگفتم ای خدا مرگم بدی چون
کجایی این خرابستان محل داشت
۱۳۹۸/۸/۱
بمیری تا شوی اینجا عزیزش
که بودی زندگانی هم کنیزش
سر قبرت کند بیداد فریاد
که چندی بگذرد ریزد گمیزش
۱۳۹۸/۷/۳۰
کجا حکمت خرافا دید دین را
گرفت آن قاتلان جایی مُوذن را
به نانی گر شریکم کرد حالا
بکُش در باوری ما این یقین را
۱۳۹۸/۴/۲۶
حدیث از خود چرا میگفت بسیار
کجا ما مردمی را کرد هشیار
مرا زد سنگ در جرمی نکردم
تجارت کرد دین را غیر کردار
۱۳۹۸/۴/۲۶
شکایت ها که دارم زان نگارم
ندارد گوش کز غم  بی شمارم
به هرجا رفت حکمت گفت دردش
ملامت شد چرا طاقت ندارم
۱۳۹۸//۲۶
رخش چون ماه تابان است یارم
دهان غنچه صدف دندان نگارم
به چانه خال دارد جان خدایی
به رنگی زلف جانان روزگارم
۱۳۹۸/۷/۲۵
برو ای قاصدک پیش نگارم
بگو با وی شکایت ها که دارم
ببر پیغام حکمت را به جانان
جهنم کرد چشمش روزگارم
۱۳۹۸/۷/۲۵
بیا گوش کن ز قبرم ناله خیزد
سرودی عاشقی جانانه خیزد
خدا داند که با قلبم چه کردی
ملایک مست یا دیوانه خیزد
۱۳۹۸/۷/۲۵
نگارم را سری قبرم نیارید
به یادم خاطری دردم نیارید
بگو تا زنده بود باری ندیدی
سرا پا من دگر سردم نیارید
۱۳۹۸/۷/۲۵
حقیقت گو حقیقت رسم مردان
که زیبا گفت باید پارسایان
مرنجا گر چشیدی تلخ حق را
تو از حقگو حقیقت با جوانان
۱۳۹۸/۷/۲۲
زد آتش در نیستان ها نگاهش
خرامان رفتن و مویی سیاهش
شکستم باز خود پیمان که بستم
سپردم دل در آن رخسار ماهش
۱۳۹۸/۷/۲۲
به دستانت که دستم بسته می بود
نگاهم یار جان پیوسته می بود
دلم را برده چشم آهو ز پیشم
برایم تا بیابان خانه می بود
۱۳۹۸/۷/۲۲
خدایا میروم  زاین راه پر خم 
به دیداری نگارم چشم پر نم
سیه روزم سیه بختم  کزو دور
شب و روزم دلم خون بار پرغم
۱۳۹۸/۷/۱۸
ملایک  ساز غم دارد به عالم
خدا همواره دارد چشم پر نم
به من گفتا قیامت میشود چون
که مردم چشم بد دارد به مریم
۱۳۹۸/۷/۱۸
تو بگذارم شبی از غم بمیرم
به پیش چشم جانانم بمیرم
ز من گر چشم بردارد بنالم
شبی باران سحر شبنم بمیرم 
۱۳۹۸/۷/۱۳
به صحرا آب رحمت گر بباری
بروید گل بخشکد جمله خاری
به دریایی خروشان ما چه حاجت
ز سنگ و کوه باشد رقص جاری
۱۳۹۸/۷/۱۲
بسوزد خانه ای اجداد لیلی
که مشکل عاشقی را کرد خیلی
بر آتش میکشد بیچاره مجنون 
به خونی عاشقان دارد چه میلی
۱۳۹۸/۷/۱۲
سلامی ما رسان پیشی نگارم
بگو کردی تو چشم آهو شکارم
به خون خفتا ز ظلم یار حکمت
خزان کردی به یک چشمک بهارم
۱۳۹۸/۷/۱۱
تماشا میکنم یارم بیاید
ز راهی رفت دلدارم بیاید
خدایا یعقوب آخر گشت حکمت
دگر طاقت نمیارم بیاید
۱۳۹۸/۷/۱۱
مرا در منزل جانان رسانید
به بزمی دلبرم خندان رسانید 
دلم تنگ است دور از یار گریم
زمینم قطره ای باران رسانید 
۲۰۱۹/۸/۲۸
غرض در دین تو دمبوره نداره
قران از دل ملا سوره نداره
ندی ناقی تو فتوا جشنواره
که جشنی بامیان جوره نداره
۲۰۱۹/۸/۲۳
به مویی من غم عالم ندارم 
و گر مردم دگر ماتم ندارم
بودم من زنده از این زندگانی
امید زیستن با غم ندارم
۲۰۱۹/۷/۲۳
به زلفانت که دستم شانه می بود 
به چشمم اشک شوق آن ژاله می بود
اگر بر من تو میکردی نظاره 
مرا زنجیر چون دیوانه می بود
۲۰۱۹/۴/۱۵
نمازم این غزل همواره سویت
کنم دل سجده بر محراب رویت
نویدی وصل گر باشد تو از رشته
به سجادم گسل تسبیح مویت 
۲۰۱۹/۳/۴
اگر دوبیت با یاران بخوانم
ترا شادخت غرجستان بخوانم
نه غزنی بامیانی، غور دایکندی
پری ملکی هزارستان بخوانم 
۲۰۱۸/۱۱/۲۳
 

رباعیات حکمت محبی

دوبیتی های حکمت محبی

۷ ,۹ ,۸ ,چشم ,ز ,دل ,چشم آهو ,کرده ای ,دل را ,یار با ,از غم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باغچه الکترونیکی من مجله سلامت و تغذیه